I. “Creation” or “Observation, Discovery and Narration”
The architectural space emerges from the interconnectedness and arrangement of its constituent elements, which are crafted in response to the design problem. The architect, like a weaver of a hands-stitched quilt, must carefully select each piece and connect it with other elements in a three-dimensional space. If we consider each structure as a whole and simultaneously a collection of separate elements, the whole is greater than the sum of its parts, but each part is an inseparable and undeniable reality of the whole. Each element of a structure is like a valuable museum artifact that has been meticulously arranged in proximity to other artifacts. The relationship between these elements is not linear, but complex and multidimensional.
The relationship between the maker and the cultural heritage of each region, passed down from generation to generation, can be observed within the layers of the built environment. It is found in woven palm ropes, painted tiles and mirrors, brick domes, gardens, and urban spatial arrangements. Collective architecture, born from the hands of both renowned and unknown masters, narrates its respective society and creates timeless and enduring places.
Australian illustrator Shaun Tan considers creativity to be a god-like attribute, which is not an appropriate term to define innovation. In fact, no human is a creator or innovator. Human innovation is a precise observation and a patient narrative that progresses through a playful discovery process. Innovative architecture means rearranging and recombining ideas that have possibly been registered in the collective unconscious of our society for years and finding the original creators of these ideas may be impossible. With this understanding, we can approach design by relying on the sources of inspiration left for us by our predecessors through centuries of observations, discoveries and experience.
But how as contemporary makers and thinkers, can we create an environment that preserves our past while reflecting our new thoughts and perspectives of the natural and built environment? How can we think beyond mere imitation and achieve a continuous and gradual transition from the architectural spaces of the past to contemporary settings? How can we embrace the contradictions of contemporary architecture by relying on a tradition that also evolves in the process of societal change and not get caught up in repetition?
Drawing inspiration from our heritage should not mean reproducing forms or superficial appearances that only appeal to the eye. It is akin to memorizing several words from an unknown language and constructing new sentences in a language whose grammar and real meanings we do not know. By exploring and mapping cultural and geographical heritages, documenting collective narratives, and discovering how our predecessors responded to needs that have often persisted until today on one hand, and using our recent technological findings on the other hand, we can take steps towards a realm of re-creation beyond repetition and imitation.
Contemporizing architectural heritage requires an exploratory process. The primary quality of a design lies in how its visible and invisible elements are combined, in the warp and weft of its composition. Examining architectural design within the realms of local knowledge, materiality, culture, and history, provides an opportunity to explore the hidden connections between architectural elements and human desires. Understanding this connection prevents the gradual erosion of our collective identity, which has been affected by the conflict between tradition and modernity.
اول : خلق یا بازنمودی استعارهای
فضای معمارى از به هم پيوستگى و چيدمان اجزايى پديد مى آيد كه ساخته دست هستند و نوع شکل گیری و ترکیب این المانها بازتابی است از خواسته های انسانی. معمار، همچون بافنده لحاف چهل تكه اى است که بايد هر تكه را با دقت انتخاب كند و در فضايى سه بعدى با تكه هاى ديگر پيوند بزند. ارتباط دست سازنده و پيشينه فرهنگى هر منطقه ، نسل به نسل و ذره به ذره در لايه هاى شکل دهنده بنا و محیط ساخته شده پیرامون ما جای مى گيرد. در طناب هاى بافته شده برای نخل پیمایی، در خشت و كاشى و سفال، در گنبدهای آجری و باغ هاى ايرانى و در چیدمان فضاهای شهری. هنر جمعى معماری، زاده دست استادكاران به نام و گمنام، با روايتى دقيق از اجتماع پيرامونش، منجر به پدیدار شدن فضاهاى بى زمان و ماندگار می شود. فضاهایی كه در خاطر آدمى جاى مى گيرند کنکاش در باب آنچه ساخته دست پیشینیان ماست، روایتی است از مفاهیمی که در طول سالیان در تبادل فرهنگى و جغرافیایی بين محيط و ساكنان آن شكل گرفته اند و در هنر، ادبيات شفاهى و آیینهای بومی تبلور یافته اند و از گذشته تا به امروز در لايه هاى محیط ساخته شده ما بازتاب شده اند. اگر هر بنا را یک کل و مجموعهای از اجزا مجزا فرض کنیم، کل چيزی فراتر از مجموعه اجزاى آن است ولى هر جزء واقعيتی انكارناپزير و جدايى ناپذير از كالبد بناست. هر یک از عناصر بنا چون اجزای ارزشمند موزه ای هستند که صیقل خورده اند و با وسواس در همسايگى هم چیده شده اند. رابطه این اجزا خطی نیست و كشف لایه ها وساختار فضاهاى ساخته شده پیرامون ما، نگاهى فراتر از یافتن ارتباط فیزیکی اجزای آن را مى طلبد.
اما چگونه میتوان محیطی ساخت که تداوم بخش پیشینه ما و در عین حال بازتابی از اندیشهه ای نو و نگاه امروزی و ارتباط ما با محیط طبیعی و مصنوع مان باشد؟ چگونه می توان فراتر از تقلید از فرمهای مشابه و سبکهای روز فکر کرد؟ گذار پيوسته و آرام از فضای ساختمانى ديروز و به دنياى امروز چگونه ممكن است؟ چگونه با تکیه بر سنتى كه در روند تغيير جامعه خود نيز تكامل مى يابد، مى توان درگير تكرار نشد و جاى را براى خلافاته بودن معماری معاصر باز كرد؟
تصویرگر استرالیایی شان تن، خلاقیت را خصوصیتی خداگونه مى داند که كه واژه مناسبی برای تعریف مبتكر بودن نيست، در واقع هيچ انسانى خالق يا خلاق نيست. انسان مبتكر مشاهده گرى است دقيق و روايتگريست صبور و محققى است كه پروسه كشف خود را بازى وار جلو مى برد. معمارى مبتكرانه يعنى چيدمان و تركيب دوباره ايده هايى كه شايد ساليان سال است در اطراف ما و جايى در ناخودآگاه جمعى جامعه ما ثبت شده اند و يافتن صاحب اوليه ايده ها ناممكن است. با اين تلقى، اگر طراحى را بى تفاوت به منابع الهامى كه طى هزاران سال و قرنها تجربیات، پیشینیانمان براى ما به جاى گذاشته اند پيش ببريم و تنها به محدوده اى از المان هاى الهام بخش "به روز" كه از دنيایی ناشناس به ما مى رسند بسنده كنيم محدوده ای تنگ و دشوار را براى نوآورى در معمارى نظر گرفته ايم. منابعى كه نه تنها محدودند، بلكه در بسيارى از مواقع بى ارتباط به فرهنگ و منابع و محيط زيستى ما هستند.
اما الهام از میراث گذشته نمی تواند به معنی تکرار احجام یا فضاهایی باشد که تنها به چشم می آیند. این کار شبیه حفظ کردن چندین کلمه از زبانی ناشناخته و ساخت جملاتی است جدید در زبانی که نه دستور زبانش را می دانیم، و نه مفهوم حقیقی کلماتش را. با کشف و نگاشتن میراث های فرهنگی و جغرافيايى در خطر و جمع آورى روايات و خاطرات دسته جمعى گذشتگان، و با کشف نوع ارتباط المانهای فرهنگی در معماری و نوع پاسخگویی گذشتگان به نیازهایی که در بسیاری موارد تا به امروز پابرجا مانده اند، می توان به عرصه ای از بازآفرینی، فراتر از تکرار و تقلید قدم گذاشت.
معاصرسازی میراث معماری به صورت اتفاقی و یا با تقلید از پوسته ظاهری اتفاق نمی افتند. بلکه نیازمند روندی کاوشگرانه و بازنمودی استعاره ای است. كيفيت اصلی طرح در نحوه تركيب المانه اى مرئى و نامرئى آن نهفته است، يعنى در چيدمان تار و پودش. نگاه به طراحی معمارى جایی ميان بوم شناسى، مصالح شناسی، و فرهنگ شناسى، و تلاش برای یافتن مفاهیم کهن و جايگاهشان در دنیای معاصر، فرصتى است براى جستجوی ارتباط نهفته اجزاى معمارى و خواسته هاى انسانى. تلاش براى بازآفرينى اين ارتباط مانع از فراموشى بخشى از هويت جمعى ماست كه در گير ودار سنت و مدرنيته دچار زوالی تدريجى شده است.